معنی کر و لال

فارسی به انگلیسی

گویش مازندرانی

لال – غول

کر و لال


لال

لال – گنگ

تعبیر خواب

لال

لال: (لال بودن) به دیگران اعتماد نکنید
دیدن آدمهای لال: شما از یک راز آگاهی خواهید یافت
- لوک اویتنهاو

شما لال هستید: مشاجره سختی درخانواده در پیش دارید
شما توانائی حرف زدن ندارید: از معامله و ماجرا بپرهیزید
افراد خانواده لال هستند: یک نوزاد با نقص عضو بدنیا می آید.
اشخاص دیگر لال هستند: نقشه هایتان را برای دیگران هرگز بازگو نکنید
- کتاب سرزمین رویاها

لال شدن در خواب، بر فساد دین شخص و بهتان زدن به دیگران دلالت دارد. - خالد بن علی بن محد العنبری

لغت نامه دهخدا

لال

لال. (اِخ) نام جد پدر احمدبن علی بن احمد فقیه و جعدی و مازنی و غفاری. (منتهی الارب).

لال. (ص) زبان گرفته. (برهان). بی زبان. مقابل گویا. که گفتن نتواند. که گفتن نداند. اَخرَس. گنگ. اَبکم. بکیم. (منتهی الارب):
روزی به بدش هر که سخن گفت زبانش
هر چند سخن گوی و فصیح است شود لال.
فرخی.
من جز که به مدح رسول و آلش
از گفتن اشعار گنگ و لالم.
ناصرخسرو.
گاه سخن بر بیان سوارِ فصیحیم
گاه محال و سفه پیاده و لالیم.
ناصرخسرو.
از آن پس کم فصاحت بنده گشته ست
چگونه بنده باشم پیش لالی.
ناصرخسرو.
پسری داشت لال و نابینا پیش آورد که دعا کن. (قصص الانبیاء ص 190). آن پیرزن می آمد و آن پسر لال و زن و کودکی بر دوش گرفته. (قصص الانبیاء ص 191).
بجنب قدر رفیعش مدار انجم پست
به پیش رأی منیعش زبان حجت لال.
انوری.
گوش آن کس نوشد اسرارجلال
که چو سوسن ده زبان افتاد لال.
مولوی.
|| رنگ سرخ. (برهان). به معنی رنگ سرخ مشترک است میان فارسی و هندی. (غیاث):
دو لب چو نار کفیده دو رخ چو سوسن سرخ
دو رخ چو نار شکفته دو لب چو لاله ٔ لال.
عنصری.
|| (اِ) لعل. بلخش. بدخشی. نام جوهری است گرانمایه که رنگ آن سرخ باشد و بهترین اجناس آن از کوه بدخشان حاصل شود و معرب آن لعل است. (جهانگیری). لعل و آن گوهری است گرانمایه که معدن آن در بدخشان است و به عربی لعل گویند و بعضی گویند لعل معرب لال است. (برهان). صاحب آنندراج گوید. در رساله ٔ خواص جواهر گفته لعل در روزگار قدیم نبوده وقتی به زلزله کوهی خراب شد و لعل پدیدار آمد و آن گوهر به هفت لون متغایر است و بهترین آنها رنگ رمانی است از این جهت لعل را لال گویند که سرخ است و همچنین لاله و لالکاکه در اصل لال لکا بوده یعنی سرخ سختیان و لالس نوعی از بافته ٔ ابریشمی است سرخ رنگ مخفف لال لاس مرکب از لال مذکور و از لاس که نوعی است از ابریشم فروتر از انواع دیگر. (آنندراج).

لال. (اِخ) نام قلعتی به طبرستان. (طبقات ناصری، از تاریخ جهانگشای جوینی حاشیه ٔ ص 199 ج 2).


لال و پتی

لال و پتی. [ل ُ پ َ] (ترکیب عطفی، ص مرکب) رجوع به لال پتی و رجوع به لال و هم به پتی شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

لال

(تک: لولو) کسپرچ ها مروارید ها لال بودن گنگی بی زبانی. زبان گرفته، گنگ، بی زبان، مقابل گویا

معادل ابجد

کر و لال

287

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری